
مقدمه
امروزه کوچینگ به عنوان یک ابزار قدرتمند برای رشد فردی و سازمانی شناخته میشود. اما موفقیت در کوچینگ تنها به مهارتهای کوچ بستگی ندارد، بلکه به رویکردها و ابزارهایی که او به کار میگیرد نیز وابسته است. در این مقاله، به بررسی تفاوت بین رویکرد و ابزار در کوچینگ میپردازیم و نشان میدهیم که چگونه ترکیب درست این دو میتواند به نتایج بهتری منجر شود.
رویکرد (Approach) درکوچینگ
رویکرد (Approach) در کوچینگ به مجموعهای از اصول، روشها و فلسفههای راهنما گفته میشود که کوچ در فرآیند کوچینگ از آنها استفاده میکند. رویکرد در کوچینگ تعیین میکند که کوچ چگونه با مراجع کار کند، چه سؤالاتی مطرح کند، چگونه به کشف و رشد مراجع کمک کند و چگونه مسیر جلسات را هدایت کند.
رویکردهای مختلف کوچینگ معمولاً از نظریههای روانشناسی، فلسفه، علوم رفتاری و عصبشناسی الهام میگیرند و هر کدام تأکید خاصی بر نحوه تغییر، رشد و توسعه فردی دارند.
تفکیک بین رویکرد و ابزار در کوچینگ
با تحقیقات میدانی و پرسش از کوچهای رسمی به این نتیجه رسیدیم که برخی معتقدند که یک کوچ میتواند رویکردهای متفاوتی را ترکیب کند یا بسته به نیاز و شرایط مراجع از رویکردهای مختلف استفاده کند و از آنجا که این فعل را کمی سخت می دانند لذا معتقدند این موضوع به تجربه، دانش و انعطافپذیری کوچ بستگی دارد.
اما ما معتقدیم تفکیک بین رویکرد (Approach) و ابزار (Tool) بسیار مهم است. به نظر نگارندگان این مقاله رویکرد در کوچینگ مسیر کلی کوچینگ را مشخص میکند و ریشه در ارزشها، باورها و جهانبینی کوچ دارد، در حالی که ابزارها تکنیکهایی هستند که کوچ با انعطاف بیشتری از آنها برای هدایت فرآیند کوچینگ استفاده میکند.
بسیاری از کوچها و حتی منابع آموزشی، ابزارهای کوچینگ را بهعنوان یک رویکرد معرفی میکنند. این در حالی است که رویکرد، مسیر و فلسفه کلی کوچینگ را مشخص میکند، درحالیکه ابزارها وسایلی برای اجرای آن هستند. این مانند آن است که در سفر، نقشه راه را با وسیله نقلیه اشتباه بگیریم.
برای مشخص شدن این دیدگاه و برای درک تفاوت بین رویکرد (Approach) و ابزار (Tool)، ابتدا کاربرد معنایی این دو واژه را در زبانشناسی و زمینههای مختلف بررسی کنیم.
تحلیل معنایی “رویکرد“Approach) و “ابزار“(Tool)
“رویکرد” (Approach) از نظرمعنایی
🔹 تعریف
کلی:
واژه Approach
در زبان
انگلیسی به معنای نحوه نزدیک شدن به یک مسئله، موضوع یا موقعیت است. این واژه یک
روش کلی را توصیف میکند که از آن طریق به یک مسئله پرداخته میشود.
🔹 ویژگیهای کلیدی “رویکرد“:
✅ چارچوب یا مسیر کلی برای حل یک مسئله است.
✅ معمولاً از باورها، ارزشها و جهانبینی فرد یا سیستم سرچشمه میگیرد.
✅ یک جهتگیری ذهنی یا فلسفی ارائه میدهد، نه یک ابزار خاص.
✅ انعطافپذیری کمتری دارد و تعیینکننده مسیر کلی تفکر و عمل است.
🔹 مثالها در حوزههای مختلف:
✔ درفلسفه: رویکرد تجربهگرایانه (Empirical Approach) و رویکرد عقلگرایانه (Rationalist Approach)
✔ درروانشناسی: رویکرد شناختی (Cognitive Approach) و رویکرد رفتارگرایانه (Behavioral Approach)
✔ درمدیریت: رویکرد چابک (Agile Approach) و رویکرد سلسلهمراتبی (Hierarchical Approach)
✔ درعلم و فناوری: رویکرد دادهمحور (Data-Driven Approach) ورویکرد فرضیهمحور (Hypothesis-Driven Approach).
“ابزار” (Tool) از نظر معنایی
🔹 تعریف کلی:
واژه Tool در زبان
انگلیسی به معنای وسیله یا ابزاری است که برای انجام یک کار خاص استفاده میشود. این ابزار میتواند فیزیکی، دیجیتالی یا ذهنی باشد.
🔹 ویژگیهای کلیدی “ابزار“:
✅ یک روش، وسیله یا تکنیک خاص برای حل یک مشکل است.
✅ درون یک رویکرد قابل استفاده است اما خودش مسیر را تعیین نمیکند.
✅ انعطاف پذیر است و میتوان آن را در رویکردهای مختلف به کار برد.
✅ بهعنوان وسیلهای برای اجرا و پیادهسازی یک رویکرد عمل میکند.
🔹 مثالها در حوزههای مختلف:
✔ در فلسفه: روش دیالکتیک هگلی، روش تحلیل منطقی.
✔ در روانشناسی: مدل ABC در رفتاردرمانی شناختی، تکنیک ذهنآگاهی (Mindfulness)
✔ در مدیریت: مدل SWOT، متدلوژی اسکرام (Scrum)
✔ در علم و فناوری: زبانهای برنامهنویسی،
الگوریتمهای یادگیری ماشین.
ترکیب “رویکرد” و “ابزار” در عمل
یک فرد یا سازمان ممکن است یک رویکرد اصلی داشته باشد، اما از ابزارهای مختلفی برای پیادهسازی آن استفاده کند.
مثال:
🔹 در مدیریت، کسی که رویکرد چابک(Agile Approach) دارد،ممکن است از ابزارهایی مانند اسکرام(Scrum) یا کانبان (Kanban) برای اجرای آن استفاده کند.
🔹 در روانشناسی، فردی که رویکرد شناختی-رفتاری (Cognitive-Behavioral Approach) دارد، ممکن است از ابزارهایی مانند مدلABC یا بازسازی شناختی
استفاده کند.
نتیجهگیری کلی
✅ رویکرد (Approach) مسیرکلی تفکر و تحلیل را مشخص میکند و از ارزشها و باورهای فرد یا سیستم سرچشمه میگیرد.
✅ ابزار (Tool) یکوسیله یا تکنیک خاص است که درون یک رویکرد به کار گرفته میشود و انعطافپذیرتراست.
✅ رویکرد بدون ابزار، غیرعملی و انتزاعی است، و ابزار بدون رویکرد، سردرگمی ایجاد میکند.
این تحلیل نشان میدهد که برای هر نوع فعالیت (علمی،مدیریتی، روانشناختی و غیره) ابتدا باید یک رویکرد مشخص داشت و سپس ابزارهای مناسب را برای پیادهسازی آن انتخاب کرد.
بنابراین بر اساس این تحلیل، میتوان گفت که کوچها میتوانند از ابزارهای مختلف در فرآیند کوچینگ استفاده کنند، اما رویکرد کلی آنها معمولاً پایدارتر است و از باورها و ارزشهای آنها سرچشمه میگیرد.
مثال:
🔹 یک کوچ ممکن است رویکرد اگزیستانسیال را انتخاب کند،
زیرا باور دارد که آگاهی از آزادی، معنا و مسئولیتپذیری، کلید رشد فردی است. اما در جلسات کوچینگ، ممکن است از ابزارهای مختلفی مانند مدل GROW برای تعیین اهداف، تکنیک ذهنآگاهی برای مدیریت اضطراب، یا بازسازی شناختی برای تغییر باورهای محدودکننده استفاده کند.
🔹 یک کوچ با رویکرد مثبتنگری (Positive Psychology Coaching) میتواند از تکنیکهای NLP برای کمک به مراجعان خود بهره ببرد، اما هدف اصلی او تقویت نقاط قوت و شادی مراجع است.
تفاوت بین رویکرد و ابزار در کوچینگ
ویژگیها | رویکرد (Approach) | ابزار (Tool) |
ماهیت | یک چارچوب کلی و فلسفی که تعیین میکند کوچ چگونه با مراجع کار میکند. | تکنیکها و روشهای عملی که در طول جلسات استفاده میشود. |
ریشهها | از باورها، ارزشها و جهانبینی کوچ سرچشمه میگیرد. | از علم، روانشناسی، عصبشناسی و سایر حوزههای دانش استخراج میشود. |
انعطافپذیری | معمولاً ثابتتر است و به کوچ جهت میدهد. | میتواند بر اساس نیازهای مراجع تغییر |
مثالها | کوچینگاگزیستانسیال، کوچینگ مثبتگرا، کوچینگ تحولگرا، کوچینگ شناختی-رفتاری، کوچینگ سیستمی. | مدل GROW، تکنیک پرسشهای سقراطی، بازسازی شناختی، تصویرسازی ذهنی، مدل SMART. |
انعطافپذیری ابزارها در رویکردهای مختلف
نکته دیگر که باید به آن توجه کرد این است که با توجه به تعاریفی که ارائه شد، برخی از مواردی که بهعنوان “رویکرد” در کوچینگ معرفی میشوند، در واقع ابزار یا تکنیکهایی برای پیادهسازی یک رویکرد اصلی هستند. برخی ابزارها، مانند مدل GROW یا تکنیکهای NLP، در رویکردهای مختلف قابل استفاده هستند.
این تطبیقپذیری باعث شده که برخی گمان کنند این ابزارها خودشان رویکردی مستقل هستند، درحالیکه فقط روشهایی برای اجرای کوچینگ در چارچوب یک رویکرد خاص محسوب میشوند.
✅ مثالهایی از ابزارهایی که گاهی به اشتباه “رویکرد” نامیده میشوند:
- برنامهریزی عصبی-زبانی (NLP) یک ابزار است، نه یک رویکرد مستقل. این تکنیک میتواند در رویکردهای مختلف (مثلاً کوچینگ شناختی-رفتاری) استفاده شود.
- ذهنآگاهی (Mindfulness) یک ابزار برای افزایش خودآگاهی است و میتواند در رویکردهای مختلفی مانند کوچینگ مثبتنگر یا کوچینگ اگزیستانسیال به کار گرفته شود.
- کوچینگ مبتنی بر راهحل (Solution-Focused Coaching)بیشتر یک ابزار است تا یک رویکرد.این ابزار میتواند در چارچوبهای مختلف مانند کوچینگ شناختی-رفتاری استفاده شود.
✅ مثالهایی از رویکردهای واقعی در کوچینگ:
- رویکرد اگزیستانسیال: بر پایه مفاهیمی مانند آزادی، معنا و مسئولیت است.
- رویکرد شناختی-رفتاری: براساس تغییر الگوهای فکری و رفتاری مراجع است.
- رویکرد مثبتنگر: بر تمرکز بر نقاط قوت و رشد فردی متمرکز است.
- رویکرد سیستماتیک: بر تحلیل نقشها و تعاملات درون سیستمهای اجتماعی تمرکز دارد.
تطبیق ابزارها با رویکردهای مختلف در کوچینگ
ابزارها و تکنیکهای مورد استفاده در کوچینگ، همچون کلیدی هستند که در قفلهای مختلفی به کار میروند. برخی از این ابزارها به صورت اختصاصی برای یک رویکرد خاص طراحی شدهاند و بهترین عملکرد را در آن چارچوب نشان میدهند.
به عنوان مثال، در رویکرد کوچینگ سیستمی، ابزارهایی مانند دیاگرامهای روابط و تحلیل سیستمها به طور گستردهای مورد استفاده قرار میگیرند، زیرا این رویکرد بر
درک الگوهای تعاملی و سیستمهای بزرگتر تمرکز دارد. از سوی دیگر، برخی دیگر از ابزارها و تکنیکها، مانند پرسشهای قدرتمند ، به قدری جامع و انعطافپذیر هستند که میتوان آنها را در طیف وسیعی از رویکردهای کوچینگ به کار برد. این ابزارها به دلیل ماهیت بنیادی و اساسیشان، به کوچ کمک میکنند تا به اعماق باورها و محدودیتهای مراجع نفوذ کرده و آنها را به سمت رشد و تغییر هدایت کند. در نهایت، انتخاب ابزار مناسب به عوامل مختلفی مانند اهداف کوچینگ، ویژگیهای مراجع و تخصص کوچ بستگی دارد.
برای درک بهتر این موضوع، میتوانیم به این مثال ساده فکرکنیم:
یک چکش ابزاری است که به طور خاص برای کوبیدن میخ طراحی شده است. در حالی که یک پیچگوشتی ابزاری چندکاره است و برای انواع مختلف پیچها قابل استفاده است. به همین ترتیب، برخی ابزارهای کوچینگ نیز بسیار خاص هستند و برای حل مشکلات خاص طراحی شدهاند، درحالی که برخی دیگر کاربردهای گستردهتری دارند.
در نهایت، میتوان گفت که رویکرد و ابزار دو عنصر مکمل در فرآیند کوچینگ هستند. رویکرد، مسیر کلی و فلسفه کار کوچ را تعیین میکند، در حالی که ابزارها به کوچ کمک میکنند تا این فلسفه را به شیوهای عملی و مؤثر پیادهسازی کند. ترکیب درست این دو، نه تنها به رشد مراجع کمک میکند، بلکه اثربخشی فرآیند کوچینگ را نیز به طور چشمگیری افزایش میدهد.
موفقیت در کوچینگ در گرو ترکیب صحیح رویکرد و ابزارهای مناسب است. شناخت این تفاوتها، کوچها را قادر میسازد تا آگاهانهترعمل کنند و تأثیر بیشتری بر رشد و تحول مراجعان خود بگذارند.