فقدان و سوگواری
تعداد نظرات :0
آنچه در این مقاله میخوانید ..

فقدان، اندوه و سوگواری

بر اساس دست‌نوشته‌ی میا لییسن، ۲۰۱۶

مقدمه: رابطه‌ای عاشقانه با خود، سپری در برابر فقدان

برقراری یک ارتباط عاشقانه با خود، یکی از قدرتمندترین منابعی است که در مواجهه با فقدان در اختیار دارید. زمانی که زندگی شما را ناامید می‌کند، زمانی که آرزوها و انتظارات‌تان برآورده نمی‌شوند، یا هنگامی که مجبور به رها کردن چیزی می‌شوید که به آن دل بسته‌اید، اندوه واکنشی طبیعی خواهد بود.

اندوه، واکنشی انسانی

همه‌ی انسان‌ها در زندگی با رویدادهایی مواجه می‌شوند که دردآورند و با افرادی برخورد می‌کنند که آن‌ها را ناامید می‌سازند. در زندگی بسیاری چیزها از کنترل ما خارج‌اند و همین باعث می‌شود تجربه‌ی فقدان، اجتناب‌ناپذیر باشد.
کودکان خردسال با صدای بلند نشان می‌دهند که گریه، واکنشی کاملاً طبیعی و انسانی در برابر درد، رهاشدگی یا انکار خواسته‌ی قوی آن‌هاست. آن‌ها با صدای بلند گریه می‌کنند و پس از دلداری، دوباره به بازی‌شان ادامه می‌دهند.

سرکوب اندوه و پیامدهای آن

اگر در اطراف‌تان زیاد شنیده باشید که گریه نشانه‌ی ضعف و بچگانه بودن است، یاد می‌گیرید که غم‌تان را سرکوب کنید و قوی‌تر از آنچه هستید وانمود کنید، یا به کلی از مواجهه با تجربه‌های دردناک پرهیز می‌کنید.
افزون بر این، اگر تصمیمی عقلانی برای تمرکز بر جنبه‌های مثبت زندگی‌تان گرفته باشید، ممکن است تجربه‌ی اندوه‌تان را ناتمام بگذارید و جریان انرژی درونی‌تان را قطع کنید. نتیجه‌ی این کار، کاهش سرزندگی و شادی سطحی خواهد بود.

نشانه‌های جسمیِ اندوه سرکوب‌شده

نشانه‌های فیزیکیِ اندوه سرکوب‌شده، انسدادی را در بدن شما فاش می‌کنند: چشم‌های بی‌روح، سر و شانه‌های افتاده، صدای آهسته و نالان، حالت چهره‌ی خسته و حرکات کند و سنگین.

تجربه‌ای از سوگ پنهان

یکی از شرکت‌کنندگان در دوره‌ی مشاوره‌ی سلامت وجودی ما چنین شهادت می‌دهد:

همیشه این بخش عقلانی‌ام هست که زودتر از همه می‌گوید: “خوش‌شانس هستی، چون به اندازه‌ی بعضی‌ها داغ ندیده‌ای.” تصادفی نبود که دوستم چندی پیش گفت حالت غمگین چشم‌هایم او را تکان داده. از من پرسید آیا تا به حال به خودم اجازه‌ی سوگواری داده‌ام؟ می‌دانم که در کودکی خیلی از اشک‌هایم را قورت دادم. اشک‌هایی برای نگفتن احساساتم در خانه، چه رسد به نشان دادن‌شان. همین باعث شد که بخش حساسم پشت یک سپر محکم پنهان شود. اشک‌هایی برای نمره‌های درسی‌ای که بیش از حد ارزش پیدا کرده بودند، و عشقی مشروط که باعث شد تمام توانم را در مدرسه بگذارم. اشک‌هایی برای تربیت مذهبی سختگیرانه‌ای که در آن، جنسیت و روابط جنسی موضوعی سنگین و پُرمسئله بود، با همه‌ی تبعاتش برای زندگی عاشقانه‌ی آینده‌ام. اشک‌هایی برای تربیتی محافظت‌گر، که باعث شد بخش ماجراجوی وجودم در عمق جانم دفن شود.

بعدها، دوران‌هایی از تنهایی در بارداری‌ام داشتم، چون توجه همسرم بیشتر معطوف به کارش بود. حالا بهتر می‌فهمم که چه چیزهایی را از دست داده‌ام، اما سوگواری؟! دلیلی برای شکایت ندارم. مورد آزار جسمی یا بی‌توجهی قرار نگرفتم.

وقتی به فقدان فکر می‌کنم، فوراً احساس گناه نسبت به والدینم و خانواده‌ام سراغم می‌آید؛ حسی از ناسپاسی. در کشاکش درونی‌ام، به مفهوم بخشش چنگ می‌زنم. اما بیشتر شبیه به چیزی است که به شکل عقلانی با خودم می‌گویم: “پدر و مادرت بهترین کاری که بلد بودند انجام دادند.” و با اینکه برای مدت‌ها فکر می‌کردم پرونده‌ی کودکی و نوجوانی‌ام را بسته‌ام، اما تاریکی همچنان باقی‌ست. فقط چند هفته پیش بود که فهمیدم شاید دلیل اصلی این ماندگاری، نپذیرفتن و انکار اندوه‌ام بوده است.

مراحل فقدان و سوگواری
مراحل فقدان و سوگواری

تمرین زندگی با فقدان

عمیق‌ترین نوع فقدان، از دست دادن عزیزی است که فوت کرده. اما پیش از آن، زندگی فرصت‌های فراوانی برای تمرین و مواجهه با فقدان در اختیار ما می‌گذارد. در هر مرحله‌ای از زندگی، رشد با رها کردن آدم‌ها و چیزهای آشنا همراه است. هر سن و دوره‌ای، زخم‌های جسمی، اجتماعی و روانی خاص خود را دارد. برخی از این تجربه‌ها آینده‌مان را محدود کرده و حتی امید به جایگزینی را از بین می‌برند.

اگر اجازه ندهیم که فقدان‌های کوچک یا بزرگ درون ما اثر خود را بگذارند، فرصت التیام زخم‌ها را نیز از خودمان می‌گیریم. اگر فقدانی را به درستی نپذیریم، زخم‌ها پنهان می‌مانند و زیر پوست زندگی‌مان باقی می‌مانند، بی‌آنکه ظاهراً دیده شوند.

خطر سوگ ناتمام

سوگِ ناتمام، ما را در برابر هر فقدان تازه‌ای آسیب‌پذیرتر می‌کند. زخم‌های کهنه دوباره باز می‌شوند، و یک محرک به ظاهر کوچک می‌تواند حجم بزرگی از درد را به‌دنبال بیاورد. تنها زمانی زخم‌های ما به‌طور عمیق پاک می‌شوند که اندوه‌مان آزادانه جریان یابد. پس از آن، توانایی درونیِ خودشفابخشی بدن وارد عمل می‌شود، و جمله‌ی «زمان زخم‌ها را درمان می‌کند» معنای واقعی می‌یابد، زیرا بخشی از تاب‌آوریِ تازه‌کشف‌شده‌مان نتیجه‌ی همین سوگواری کامل است. با دادن زمان به خود برای بهبود، می‌توانیم فضای تازه‌ای درون‌مان بگشاییم که بارور باشد و امکان رشد چیزهای تازه را فراهم کند.

از اشک‌ها تا شکوفایی

به یاد دارم روزی را که خبر رسید پسر هجده‌ساله‌مان در یک حادثه‌ی کوهنوردی به شدت مجروح شده، انگار همین دیروز بود. نخستین واکنشم آسودگی بود از اینکه زنده است. کم‌کم متوجه شدیم که چه صدمات جسمی‌ای دیده. طبیعتِ مادری‌ام مرا بلافاصله کنار تخت بیمارستانش کشاند. اما وقتی به خانه برگشتم، ساعت‌ها گریه کردم برای از دست دادن «کودک سالم و بی‌نقصم». ماه‌ها هر شب اشک‌هایم را بدون توقف جاری گذاشتم. موسیقی، مرهمی برای جان زخم‌خورده‌ام بود.

پسرم دیگر نمی‌توانست ورزش‌هایی که قبلاً انجام می‌داد دنبال کند. در عوض، استعداد هنری‌اش شکوفا شد و خودش را از طریق مجسمه‌سازی ابراز کرد. سال‌ها بعد، شب قبل از مراسم ازدواجش گفت: «حتی یک لحظه از زندگی‌ام را هم نمی‌خواهم از دست داده باشم.» آن لحظه، با شگفتی به یاد آن سال افتادم، سالی که او چندین عمل جراحی را پشت سر گذاشت. اما او آن سال را بسیار ارزشمند دانسته بود، چون معتقد بود چیزهای زیادی درباره‌ی زندگی آموخته و خرد بیشتری یافته است.

اهمیت وداع و سبک آن

فقدان اغلب با وداع همراه است. شیوه‌ای که با آن وداع می‌کنیم، تأثیر زیادی بر نحوه‌ی ادامه‌ی سفر زندگی‌مان دارد. اگر از وداع کردن پرهیز کنیم، احتمال دارد فقدانی خام و ناتمام در وجودمان باقی بماند و احساس کنیم چیزی یا کسی به‌ناحق از ما گرفته شده است.

روایت دیگری از فقدان درونی

یکی دیگر از شرکت‌کنندگان دوره‌ی ما می‌گوید:

در زندگی‌ام بارها خداحافظی کرده‌ام. گاهی این وداع با جشن همراه بوده — مثلاً هنگام تغییر شغل یا پایان عضویتم در هیئت مدیره. خاطرات خوبی از آن‌ها دارم. گاهی هم ماجرا تلخ بوده — مثل پایان ازدواج، قطع شدن ناگهانی کارم، یا وقتی سلامتی‌ام رو به وخامت رفت. این‌ها فقط بر زندگی خودم اثر نگذاشت، بلکه عزیزانم را هم تحت‌تأثیر قرار داد.

اما عمیق‌ترین فقدان من، از دست دادن کامل اعتماد به نفسم در دوازده سالگی بود. چون باهوش‌ترین شاگرد کلاس بودم و به کلیسا وفادار، طبیعی بود که انتظار می‌رفت وارد مدرسه‌ی دینی شوم و کشیش شوم. اما آن تجربه برایم فاجعه‌بار بود. به شدت احساس بدبختی می‌کردم و بیشتر و بیشتر به انزوا پناه می‌بردم. فاجعه‌ی واقعی وقتی رخ داد که مدیر مدرسه به والدینم گفت که من برای این مسیر مناسب نیستم. به‌طور کامل اعتماد به نفسم را از دست دادم. ارتباط درونی‌ام با خودِ اصیلم به شدت آسیب دید و این بر تمام دوره‌ی نوجوانی‌ام سایه افکند.

در سال‌های بعد فهمیدم که ساختار شخصیتم به اندازه‌ی کافی قوی نبود تا با چالش‌های زندگی روبه‌رو شود. از دست دادن اعتماد دیگران و در پی آن از دست دادن اعتماد به نفس خودم، زخمی عمیق بر جانم گذاشت. خوشبختانه بعدها با افرادی در مسیر زندگی‌ام آشنا شدم که مرا تشویق کردند درباره‌ی این زخم‌ها صحبت کنم و برایشان سوگواری کنم. حالا با اعتماد به نفس بیشتری به آینده نگاه می‌کنم.

فقدان درونی
فقدان درونی

تعریف سوگواری

سوگواری یعنی با مهربانی در تجربه‌ی فقدان و در مواجهه با چالش‌های زندگی‌ در ابعاد مختلفش حاضر باشی. یعنی بپذیری که چیزی مهم را از دست داده‌ای — چیزی که شاید دیگر جایگزین‌پذیر نباشد.
۸۰ تا ۹۰ درصد افراد، پس از فقدانی بزرگ، وارد دوره‌ی سوگ می‌شوند که با درد و آشفتگی همراه است. این همان چیزی است که «سوگ طبیعی و بدون پیچیدگی» نامیده می‌شود.

فرآیند طبیعی بازیابی پس از فقدان

با اینکه مسیر سوگواری در هر فردی منحصر به‌فرد است، پس از مدتی معمولاً پذیرش واقعیت فقدان حاصل می‌شود — گاهی پس از ناباوری اولیه. کم‌کم حال جسمی بهتر می‌شود، مراقبت از خود دوباره آغاز می‌گردد، فعالیت‌های روزمره از سر گرفته می‌شود. احساسات دردناک پردازش می‌شوند و احساسات مثبت مجال بروز می‌یابند. تصویر از خود، عزت‌نفس و حس توانمندی بازسازی یا بازتعریف می‌شود. ارتباطات معنا‌دار حفظ، بازسازی یا بازکشف می‌شوند. فرد نقش‌ها و روابط جدید را تجربه می‌کند، از اوقات فراغت لذت می‌برد، در کار یا سرگرمی‌ها مشارکت می‌کند، دوباره معنا و هدفی برای زندگی می‌یابد. دیدگاه تازه‌ای نسبت به آینده پیدا می‌کند. فقدان را در جهان‌بینی‌اش ادغام می‌کند یا جهان‌بینی تازه‌ای می‌سازد. می‌فهمد که آن شخص یا چیز برایش چه معنایی داشته و آن معنا را با خود در مسیر زندگی همراه می‌برد.

فقدان به‌مثابه فرصتی برای بازنویسی زندگی

هویت فرد و نگاهش به جهان ممکن است بر اثر فقدان‌های سهمگین زیر و رو شوند، اما این تجربه‌ها می‌توانند رفته‌رفته در داستان زندگی او جای خود را بیابند. در این مسیر، دریافت توجه و تأیید برای تجربه‌های زیسته، بسیار یاری‌رسان است — تا فقط روایت برای قوی‌تر شدن نباشد، بلکه بازنویسی زندگی، فرصتی برای بازتعریف خود نیز باشد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فقدان، اندوه و سوگواری

فیلتر قیمت
‫فیلتر قیمت - اسلایدر
1تومان648,000تومان